اسلام آمریکایی
از شواهد چنین بر می آید که حین و بعد از جنبش مشروطه به تدریج میل به ، به روز بودن در میان دانش پژوهان علوم دینی آغاز گردید برای تحقق این منظور دو روش اتخاذ گردید در روش اول بدون وادادگی در مقابل غرب سعی بر آن بوده و هست که با فرا گیری علوم نوین در کنار علوم سنتی ، یادگیری زبانهای خارجی ، نحوه ارتباط گیری شایسته با اقشار مختلف و به خصوص جوانان ،تعامل مناسبی با دنیای جدید ایجاد شود بدون اینکه از آرمانها و معارف دینی حتی ذره ایی کوتاه آمد که از شاخصهایی این روش می توان به شهید بهشتی و شهید دکتر مفتح اشاره کرد در مقابل اما عده ایی به روز بودن را در ظاهر خلاصه کرده و بعضا احکام غرب در تمامی حوزه ها را بی قید و شرط پذیرفتند و با کمال تعجب بر آن شدند تا احکام اسلامی را هم تا می توانند با آموخته های غربی خود تطبیق دهند و در راه وادادگی چنان تاختند که برخی از این طایفه همچون سید حسن تقی زاده که مجالی یافتند لباس روحانیت را هم کنار گذارده و اعلام کردند که برای پیشرفت باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شویم و برخی دیگر که مواهب لباس و روشنفکرمابی را با هم می خواستند در لباس روحانیت ماندند ولی عملا مبلغ مسلمات فرنگی شدند و بدین ترتیب یکی از عجیبترین تناقضات تاریخ را رقم زدند این خط فکری هنوز هم طرفداران خاص خود با همان تفکر و مدل کاری را دارد و عباراتی همچون کربلا درس مذاکره می دهد یا تفاسیر شاذ از ولایت که گاها در فضای رسانه ایی کشور مطرح می شود تنها با معیارهای همین روش قابل فهم و بررسی می باشد. این خط فکری گاها برای درستی روش خود استدلالهایی هم ذکر می کنند همانند استدلال مرجع تقلید خود خوانده ایی که در مقام دفاع از عقایدش چنین گفت ((من معتقدم اگر اين بحثها مطرح شود از 7 ميليارد جمعيت که در دنيا هست 10 ميليارد آن مسلمان ميشوند)) این جماعت غافل از این هستند که اسلام اگر توفیقاتی داشته و مبلغین آن اگر به محبوبیتی رسیده اند این امر نه به دلیل پوز های روشنفکری بلکه به دلیل درستی و اتقان احکام اسلام از یک سو و خلوص مبلغین آن از سوی دیگر بوده است و اقبالهای که در جذب مقلد یا کسب رای به واسطه حرفهای روشنفکر مابانه ایجاد می شود زودگذر بوده و به زودی بطلان آن روشن شده و طشت رسوایی صاحبان آن را از بام خواهد انداخت و سرنوشتی بهتر از امثال تقی زاده نخواهند یافت.https://t.me/sobhegareb