مرکز دنیا
?مرکز دنیا?
? سلام گل دخترا دستگاه چاپگر مشکل فنی پیدا کرده و چند دقیقه دیگه برگه های امتحان می رسه.
? ا…خانم تا برگه ها بیاد هرچی خوندیم یادمون میره ها، بعد نگید چرا نمره مون خوب نشد…?
? خانم می شه شما برید استراحت کنید تا ما خودمون امتحان بدیم ??
? خانم امتحان مشارکتی نیست؟??
? خانم کاش هنوز غیرحضوری بودیم.?
? بله دیگه دو سال از زیر پتو امتحان دادن همین نتایجم داره.?
? دخترای گلم شما اگر هیچ کس هم اینجا نبود به تقلب فکر نکنید. بالاخره می خواهیم ببینیم این درس هایی که یک سال زحمت کشیدید، چی ازش یاد گرفتید. اگر راست و حسینی خودتون جواب بدید، ارزشش برای من خیلی بیشتر از نمره ی بالایی هست که واقعی نباشه. ?
?شما قراره چند سال دیگه خانم های مفیدی برای خودتون و جامعه باشید، کار مفیدی انجام بدید؛ کشور با شما پیشرفت کنه. اگر فقط مدرک داشته باشید اما ماهر و کاربلد نباشید به چه درد می خوره؟
به سود خودتون هم نمیشه چه برسه به کشور!
جمله همیشگی رو بگیم با هم ۱،۲،۳…
?هرجایی هستی، اون جا، مرکز دنیاست.
???????????
?آفرین به گل دخترای من ?حالا این کلاس مرکز دنیا هست فردا محل کار! تقلب در نهایت به سود هیچ کس نیست نه خود شخص نه بقیه…?
?بله خانم میگن که تخم مرغ دزد شتردزد می شه دیگه…?
?صدای خنده ی دانش آموزان و در کلاس به هم آمیخت. برگهها را آوردند، دخترها آرام و متین مشغول امتحان شدند و خدا را شکر، تقلبی در کارشان نبود. بعد از اتمام امتحان و رفتن دانشآموزان، برگهها را مرتب کردم و در پوشه گذاشتم. راهی دفتر مدرسه شدم. با خود فکر می کردم که الآن برای من اینجا مرکز دنیاست و باید سعی کنم بهترین معلم ادبیاتی باشم که میتوانم.
ساعت حدود۱۲ دوشنبه۲خرداد است. سوار ماشین شدم تا به خانه برگردم؛ چشمم به برگه آزمایش مادرم افتاد، امروز جواب آزمایش حاضر می شود، اما نوشته ۶عصر به بعد جواب میدهند. آزمایشگاه دقیق و خوبی است، گوشی را از کیفم برداشتم:
?سلام ببخشید یه آزمایش داشتیم می خواستم بدونم امکانش هست اگر جوابش حاضر شده الآن بیام بگیرم؟
?بله عزیزم آماده شده می تونید جواب رو بگیرید.
?خوب شد ,پس سر راه به آزمایشگاه بروم. وارد خیابان امیری شدم به تابلوی تبلیغاتی رسیدم که روی آن نوشته بود پروژه باغ بام برجهای دوقلوی متروپل، به نظرم طرح جالبی آمد.
نزدیک فرعی هشتم که رسیدم ناگهان دیدم جلوتر غبار غلیظی به هوا برخاست. صدای مهیبی داشت، ترسیده بودم. دستانم می لرزید، سراسیمه ماشین را همان نزدیکی رها کردم و برسرزنان پیاده شدم. متروپل ریخت! ??
صدای مسئول آزمایشگاه در گوشم تکرار می شد.بله عزیزم آماده شده…?