مهدییار
?مهدییار?
?لالا لالا لالا الحمدلله/لالا لالا لالا استغفرالله/لالا لالا لالا الله اکبر/سپردمت به حضرت علی اصغر
?خدا را شکر بالاخره خوابش برد.امروز بیقراری میکند، گمانم همین روزها اولین دندانش دربیاید.
?مهدیار! عزیزم داداشت خوابید، اول کی چشم بذاره؟
??کمی بازی کردیم البته با صدای آرام!
?مهدیار! گل پسرم بیا جورچینت را آوردم.
مشغول تا کردن لباسها شدم. مهدیار زیر لب میخواند: «دنیا بدون تو…معنایی نداره…» ?❤️
?یاد شش سال قبل افتادم. ماه محرم بود خواهرم آمده بود تا با هم به مراسم شیرخوارگان حسینی برویم. وقتی رسیدیم حسینیه خیلی شلوغ بود، جایی برای نشستن پیدا نشد و کنار در ایستادیم.☘
❤️گهوارهای به یاد شش ماهه امام حسین علیهالسلام آماده کرده بودند که با ورودش موجی از اشک و هیاهو بهپاشد. روضه خواندند و کمی بعد مادران نوزاد خود را روی دست گرفته بودند و با هم میگفتند: «یا صاحبالزمان فرزندم را نذر یاری قیام تو میکنم…». ??
با چشمان اشکبار، من هم ناخودآگاه دستان خالیام را بالا برده بودم و فرزند نداشتهام را نذر یاری امام میکردم. ?بعد از هفت سال ازدواج دکترها آب پاکی را روی دستم ریخته بودند که دیگر منتظر مادر شدن نباشم؛ اما اراده خداوند چیز دیگری بود.?
?یک هفتهای بعد از پیادهروی اربعین بود. سرگیجه و ضعف داشتم، چند دانه خرما خوردم اما بهتر نشدم و همچنان چشمانم سیاهی میرفت. خواهرم پیام داد که برایم نوبت دکتر گرفته و عصر باهم به آنجا رفتیم. مقداری داروی تقویتی و آزمایش برایم نوشت.?
بعد از گرفتن جواب آزمایش، متعجب و خوشحال ذکر میگفتم. ??با دنیا آمدن مهدیار زندگی رنگ تازهای گرفت؛ خدایاشکر به خاطر همهی نعمتهایت!??
?شور و عشقی که با سرود «سلام فرمانده» در دلها میتراود حاصل عهدی است که مادران سالها قبل با صاحبالزمان بستهاند. آری «ما ملت امام حسینیم» و در دامان مادرانی بالیدیم که میراثدار عشق اهلبیت (علیهمالسلام) بودند و این محبت با گوشت و خون ما عجین است.??